-
サマリー
あらすじ・解説
دوستی تعریف میکرد برای گرفتن کتابی جدید به کتابخانه رفته بود و در آنجا محققی را ملاقات کرده بود که در ارتباط با جامعه بهائی ایران تحقیق میکرد و در همین زمینه در کتابخانه به دنبال کتابهای مرجع بود. آن دوست با خوشحالی خود را معرفی کرده بود و گفته بود که به عنوان یک بهائی میتواند کتابهای خوبی در اختیارش قرار دهد. آن محقق گفته بود از لطف شما سپاسگزارم اما من به دنبال کتابهایی میگردم که کاملا بیطرف نوشته شده باشند. من در این مرحله از تحقیق نمیخواهم سراغ دو دسته از کتابها بروم: یکی کتابهایی که خود بهائیان نوشتهاند و یا از شخصیتهای برجسته آیینشان دارند و یکی کتابهایی که ازطرف دشمنان قسمخورده آنها به چاپ رسیده است. این دوست میگفت بعد از خداحافظی با آن آقای محقق در مسیر برگشت به خانه خیلی به حرفی که زده بود فکر کردم...