-
サマリー
あらすじ・解説
پس از حادثه نیالا، طاهره قصد داشت برای تشرف به حضور حضرت باب به آذربایجان برود اما با توجه به خطرات سفر، حضرت بهاءالله موافقت نکردند. در نتیجه، طاهره عازم نور شد. در راه، مدتی را در بارفروش، در خانه ملا محمد حمزه، شریعتمدار کبیر، گذراند. اما به سبب حسادت سعیدالعلما، دیگر مجتهد شهر، طاهره مجبور به ترک بارفروش شد. از آنجا به آمل، سعادتآباد و سپس به دارکلا رفت. در دارکلا یک روز ماند و سپس راهی قریه واز، در دل جنگلهای مازندران شد.
در آن ایام، امیرکبیر مصمم شده بود که طاهره را بیابد و به قتل برساند. در پی اختلاف بین معمرین قریه واز، یکی از آنها جای طاهره را به امیرکبیر اطلاع میدهد. مأمورین مخصوص به واز میروند، طاهره را دستگیر میکنند و به تهران میبرند.