エピソード

  • قسمت ۷۱ – فصلی که به پایان رسید (قسمت پایانی)

    قسمت ۷۱ – فصلی که به پایان رسید (قسمت پایانی)
    2019/08/11
    نگار: بچه ها بحث شون گرم شده بود، و این بهترین فرصت بود. دلم می خواست همه چیزو بهشون بگم. اونا خواهرای من بودن. قد امیر و سهراب دوستشون داشتم. نگار: بچه ها! یه لحظه ساکت باشین می خوام یه چیزی رو بهتون بگم،… یه چیز خیلی مهمی رو می خوام بهتون بگم، گوش کنین.
    続きを読む 一部表示
    18 分
  • قسمت ۷۰ – همه با هم در یک جاده

    قسمت ۷۰ – همه با هم در یک جاده
    2019/08/04
    نگار : کار دعواهای مامان و بابای مریم به جاهای باریک کشیده بود و باباش نه تنها مامانش، بلکه حتی مامان و باباهای ما رو هم تهدید کرده بود. کس دیگه ای به جز ما دخترا خبر نداشت و ماها هم خیلی نگران بودیم.
    続きを読む 一部表示
    19 分
  • قسمت ۶۹ – راه‌های ابراز محبت

    قسمت ۶۹ – راه‌های ابراز محبت
    2019/07/28
    نگار: مریم، حالا که بابات پیش مشاور نمی ره، بیا یه کاری بکنیم، بیا مستقیم با مامان ندا صحبت کنیم که درباره ی محبت و راههای ابراز محبت بیشتر تو جمع شون صحبت کنن. شاید بتونه کمکی بکنه. سمانه : تو فکر می کنی باباش بازم حلقه ی مطالعه بره؟
    続きを読む 一部表示
    18 分
  • قسمت 68 – محل‌های ظهور و تجلی خداوند

    قسمت 68 – محل‌های ظهور و تجلی خداوند
    2019/07/21
    رکسانا: پس مظهرالهی یعنی خدا تو وجود پیامبرا ظهور کرده، اما نیومده تو وجودشون، سرجای خودش هست. ندا : آفرین. اولین تمرین هم همین بود که مظاهر ظهور الهی صفات و کیفیات و اراده و هدف خداوند رو ظاهر می کنن اما خود خدا نیستن. درست شد؟
    続きを読む 一部表示
    17 分
  • قسمت ۶۷ – نیروی تربیت روحانی

    قسمت ۶۷ – نیروی تربیت روحانی
    2019/07/14
    نگار: خوب یه مورد اینکه اگه مردم تربیت روحانی بشن اینقدر اختلاف طبقاتی پیش نمی یاد، چون خودخواهی و طمع و بی عدالتی رو کنار می زارن و به کمک هم دیگه می تونن فقر رو از بین ببرن و فاصله ها رو کمتر کنن.
    続きを読む 一部表示
    18 分
  • قسمت ۶۶ – درد امروز را درمانی و ...

    قسمت ۶۶ – درد امروز را درمانی و ...
    2019/07/07
    ندا : یه بیانی از حضرت بهاء الله هست که می فرمایند :« درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید. »
    続きを読む 一部表示
    21 分
  • قسمت 65 – نوروز و سرور حقیقی

    قسمت 65 – نوروز و سرور حقیقی
    2019/06/30
    نگار : عید برام همیشه مثل نورشدیدی بود که به همه چیز می تابید و همه چیز رو قشنگ و تمیز و شاد می کرد. اما اون سال انگار برای اولین بار بود که عید رو همون طور که بود می دیدم. شادی هاش رو می دیدم و قشنگی هاش رو، اما دیگه می دونستم که عید هم مثل روزای دیگه ست، هم شادی داره و هم غم.
    続きを読む 一部表示
    19 分
  • قسمت ۶۴ – وقت حساب

    قسمت ۶۴ – وقت حساب
    2019/06/23
    ندا : می دونین، داشتم به یه بیان حضرت بهاء الله فکر می کردم که می‌فرمایند هرروز به حساب خودتان رسیدگی کنید، قبل از این که به حساب شما رسیدگی شود. یعنی تا هنوز عمری باقی یه مرتب حساب و کتاب کنیم ، چون هنوز وقت هست که کمی و کاستی ها رو جبران کنیم.
    続きを読む 一部表示
    19 分