• هم اوایان سیمرغ قسمت ۱۲- -در بیان وادی عشق

  • 2024/06/27
  • 再生時間: 36 分
  • ポッドキャスト

هم اوایان سیمرغ قسمت ۱۲- -در بیان وادی عشق

  • サマリー


  • منطق‌الطیر منظومه‌ای تمثیلی از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شاعر و عارف ایرانی است که مراحل سیر و سلوک در عرفان را از زبان پرندگانی بيان می‌کند که در جستجوی سیمرغ هستند. هدهد در این مسیر و در وادی‌های هفت‌گانه‌ی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا و تا رسیدن به سیمرغ راهنمای مرغان است. گویندگان این منظومه عبارتند از: خانم‌ها؛ #مهتاب _حاجی محمدی لیلی بابایی پور #ژاله_ افشار #منصوره حجازی‌پور #ویدا _علی‌عسگری #سوری _تفرشی #زهره _رهیده #مرجان _یادگار #زهرا_ وکیل پور #مینا فیروزی و آقایان: #احسان _شادمان #امید _نیک #هدایت _ساجدی امیدواریم شنیدن این منظومه‌ی زیبا با هم‌آوایی گویندگان از هم آوایان سیمرغ برای مشتاقان، روحبخش و کارگشا باشد. گر نگشتی نقش پرّ، او عیان اینهمه غوغا نبودی در جهان چون فرو آیی به وادی طلب

    عد ازین وادی عشق آید پدید

    غرق آتش شد کسی کانجا رسید

    کس درین وادی به جز آتش مباد

    وانک آتش نیست عیشش خوش مباد

    عاشق آن باشد که چون آتش بود

    گرم رو سوزنده و سرکش بود

    عاقبت اندیش نبود یک زمان

    در کشد خوش خوش بر آتش صد جهان

    لحظه‌ای نه کافری داند نه دین

    ذره‌ای نه شک شناسد نه یقین

    نیک و بد در راه او یکسان بود

    خود چو عشق آمد نه این نه آن بود

    ای مباحی این سخن آن تونیست

    مرتدی تو، این به دندان تو نیست

    هرچ دارد، پاک دربازد به نقد

    وز وصال دوست می‌نازد به نقد

    دیگران را وعدهٔ فردا بود

    لیک او را نقد هم اینجا بود

    تا نسوزد خویش را یک بارگی

    کی تواند رست از غم خوارگی

    تا بریشم در وجود خود نسوخت

    در مفرح کی تواند دل فروخت

    می‌تپد پیوسته در سوز و گداز

    تا بجای خود رسد ناگاه باز

    ماهی از دریا چو بر صحرا فتد

    می‌تپد تا بوک در دریا فتد

    عشق اینجا آتشست و عقل دود

    عشق کامد در گریزد عقل زود

    عقل در سودای عشق استاد نیست

    عشق کار عقل مادر زاد نیست

    گر ز غیبت دیده‌ای بخشند راست

    اصل عشق اینجا ببینی کز کجاست

    هست یک یک برگ از هستی عشق

    سر ببر افکنده از مستی عشق

    گر ترا آن چشم غیبی باز شد

    با تو ذرات جهان هم راز شد

    ور به چشم عقل بگشایی نظر

    عشق را هرگز نبینی پا و سر

    مرد کارافتاده باید عشق را

    مردم آزاده باید عشق را

    تو نه کار افتاده‌ای نه عاشقی

    مرده‌ای تو، عشق را کی لایقی

    زنده دل باید درین ره صد هزار

    تا کند در هرنفس صد جان نثار


    続きを読む 一部表示

あらすじ・解説


منطق‌الطیر منظومه‌ای تمثیلی از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شاعر و عارف ایرانی است که مراحل سیر و سلوک در عرفان را از زبان پرندگانی بيان می‌کند که در جستجوی سیمرغ هستند. هدهد در این مسیر و در وادی‌های هفت‌گانه‌ی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا و تا رسیدن به سیمرغ راهنمای مرغان است. گویندگان این منظومه عبارتند از: خانم‌ها؛ #مهتاب _حاجی محمدی لیلی بابایی پور #ژاله_ افشار #منصوره حجازی‌پور #ویدا _علی‌عسگری #سوری _تفرشی #زهره _رهیده #مرجان _یادگار #زهرا_ وکیل پور #مینا فیروزی و آقایان: #احسان _شادمان #امید _نیک #هدایت _ساجدی امیدواریم شنیدن این منظومه‌ی زیبا با هم‌آوایی گویندگان از هم آوایان سیمرغ برای مشتاقان، روحبخش و کارگشا باشد. گر نگشتی نقش پرّ، او عیان اینهمه غوغا نبودی در جهان چون فرو آیی به وادی طلب

عد ازین وادی عشق آید پدید

غرق آتش شد کسی کانجا رسید

کس درین وادی به جز آتش مباد

وانک آتش نیست عیشش خوش مباد

عاشق آن باشد که چون آتش بود

گرم رو سوزنده و سرکش بود

عاقبت اندیش نبود یک زمان

در کشد خوش خوش بر آتش صد جهان

لحظه‌ای نه کافری داند نه دین

ذره‌ای نه شک شناسد نه یقین

نیک و بد در راه او یکسان بود

خود چو عشق آمد نه این نه آن بود

ای مباحی این سخن آن تونیست

مرتدی تو، این به دندان تو نیست

هرچ دارد، پاک دربازد به نقد

وز وصال دوست می‌نازد به نقد

دیگران را وعدهٔ فردا بود

لیک او را نقد هم اینجا بود

تا نسوزد خویش را یک بارگی

کی تواند رست از غم خوارگی

تا بریشم در وجود خود نسوخت

در مفرح کی تواند دل فروخت

می‌تپد پیوسته در سوز و گداز

تا بجای خود رسد ناگاه باز

ماهی از دریا چو بر صحرا فتد

می‌تپد تا بوک در دریا فتد

عشق اینجا آتشست و عقل دود

عشق کامد در گریزد عقل زود

عقل در سودای عشق استاد نیست

عشق کار عقل مادر زاد نیست

گر ز غیبت دیده‌ای بخشند راست

اصل عشق اینجا ببینی کز کجاست

هست یک یک برگ از هستی عشق

سر ببر افکنده از مستی عشق

گر ترا آن چشم غیبی باز شد

با تو ذرات جهان هم راز شد

ور به چشم عقل بگشایی نظر

عشق را هرگز نبینی پا و سر

مرد کارافتاده باید عشق را

مردم آزاده باید عشق را

تو نه کار افتاده‌ای نه عاشقی

مرده‌ای تو، عشق را کی لایقی

زنده دل باید درین ره صد هزار

تا کند در هرنفس صد جان نثار


هم اوایان سیمرغ قسمت ۱۲- -در بیان وادی عشقに寄せられたリスナーの声

カスタマーレビュー:以下のタブを選択することで、他のサイトのレビューをご覧になれます。